کد خبر: 1242371
تاریخ انتشار: ۰۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۳
دوئل عشقی دو پسر جوان بر سر دوستی با یک دختر با مرگ یکی از آن‌ها به پایان رسید. 
 آرمین بینا 

جوان آنلاین: بامداد دیروز یک‌شنبه هفتم مرداد مأموران پلیس تهران به قاضی محسن اختیاری، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران تلفنی خبر دادند پسر جوان زخمی که چند روز قبل برای درمان به بیمارستانی در شرق تهران منتقل شده‌بود، به طرز مشکوکی به کام رفته است. 

دوئل عشقی 

با اعلام این خبر، بازپرس جنایی همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی به بیمارستان رفتند و در سردخانه بیمارستان با جسد پسر ۱۸ ساله‌ای به نام اردشیر روبه‌رو شدند که حکایت از آن داشت در تصادف عمدی به قتل رسیده‌است. مأموران پلیس دریافتند مقتول جانش را در دوئل عشقی از دست داده‌است. بررسی‌ها نشان داد وی با دختر جوانی به نام بیتا ارتباط دوستی داشته، اما مدتی قبل با هم اختلاف پیدا می‌کنند و دختر جوان پس از جدایی با پسر دیگری به نام فرخ ارتباط دوستی بر قرار می‌کند. همین موضوع باعث اختلاف اردشیر و فرخ می‌شود تا اینکه شامگاه چهارشنبه سوم مرداد اردشیر همراه یکی از دوستانش برای پر کردن باک موتورش به پمپ‌بنزینی در نزدیکی خیابان پیروزی می‌رود و بیتا را داخل خودروی پراید مشکی فرخ می‌بیند.

اردشیر وقتی دختر مورد علاقه‌اش را داخل خودروی رقیب عشقی‌اش می‌بیند به سوی آن‌ها می‌رود و فرخ هم با دیدن اردشیر از ترس فرار می‌کند. اردشیر برای اینکه مانع فرار رقیب عشقی‌اش شود به صندوق عقب خودروی پراید آویزان می‌شود و راننده هم با حرکات مارپیچ و خطرناک باعث پرت‌شدن اردشیر می‌شود. اردشیر پس از سقوط از روی خودرو سرش با جدول کنار خیابان برخورد می‌کند و ضربه مغزی می‌شود. 

یکی از دوستان مقتول که شاهد حادثه بود، به مأموران گفت: «همراه اردشیر در حال دور دور بودیم که موتورش بنزین تمام کرد. وقتی به پمپ‌بنزین رفتیم، با فرخ که او هم در حال زدن بنزین خودرویش بود روبه‌رو شدیم. وقتی اردشیر بیتا را داخل خودروی فرخ دید به سمت آن‌ها رفت و فرخ هم سوار خودرویش شد و فرار کرد. اردشیر خودش را روی صندوق عقب خودرو انداخت تا مانع فرار شود، اما فرخ توقف نکرد و با حرکات خطرناک باعث مرگ او شد.» بدین ترتیب فرخ تحت تعقیب مأموران پلیس قرار گرفت، اما متهم ساعتی پس از حادثه خودش را به پلیس معرفی کرد. وی در بازجویی‌ها با اظهار پشیمانی به جرم خود اقرار کرد. متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. 

گفت‌وگو با متهم/ قصد قتل نداشتم 

متهم پسر جوانی است که مدعی است قصد قتل نداشته و شب حادثه از ترس اینکه با رقیب عشقی‌اش درگیر نشود، اقدام به فرار کرده، اما در حادثه رانندگی باعث مرگ اردشیر می‌شود. 

فرخ مقتول را می‌شناختی؟ 
بله، بچه یک محل بودیم و سال‌هاست در یک محل زندگی می‌کنیم. البته دوست نبودیم و فکر هم نمی‌کردم روزی به اتهام قتل او دستگیر شوم. 

رقیب عشقی هم بودید؟ 
بله. اما وقتی با بیتا دوست شدم، خبر نداشتم او قبلاً با اردشیر رابطه دوستی داشته و دختر مورد علاقه او بوده‌است. البته بعد متوجه شدم، اما به خاطر علاقه‌ای که به بیتا پیدا کردم، با او ارتباط دوستی‌ام را ادامه دادم. 

چه شد که شب حادثه با او روبه‌رو شدید؟ 
بدشانسی آوردم. آن شب بیتا را سوار خودرویم کردم و قرار بود با هم داخل خیابان دوری بزنیم که چراغ بنزین خودرویم روشن شد. به پمپ بنزین رفتم و همان لحظه هم اردشیر با دوستش به پمپ بنزین آمدند. او بنزین موتورش تمام شده‌بود و برای زدن بنزین به پمپ بنزین آمده بود که با هم روبه‌رو شدیم. 

چرا فرار کردی؟ 
وقتی او من و بیتا را با هم دید به طرف خودروی من آمد و می‌دانستم قصد درگیری دارد. از ترس فرار کردم تا با او درگیر نشوم، اما خبر نداشتم که اتفاق بدتری در انتظار ماست. اردشیر خودش را روی صندوق عقبم انداخت و من هم با سرعت فرار کردم. فکر می‌کردم او در سرعت پایین صندوق عقب را رها می‌کند، اما او همچنان آویزان خودرو بود تا اینکه سرعتم زیاد شد و از روی صندوق عقب به پایین پرت شد. 

چرا او را به بیمارستان نرساندی؟ 
ترسیدم. 

پس از حادثه کجا رفتی؟ 
من و بیتا خیلی ترسیده‌بودیم و نمی‌دانستیم چه کاری انجام دهیم تا اینکه او را به نزدیکی خانه‌شان رساندم و بعد هم من به خانه عمویم رفتم. 

می‌خواستی از عمویت برای فرار کمک بگیری؟ 
نه. من پس از حادثه عذاب وجدان گرفتم، البته فکر نمی‌کردم اردشیر فوت کند. با عمویم ارتباط خوبی دارم، پیش او رفتم و حادثه را برای او توضیح دادم. از طرفی هم احتمال می‌دادم دوستان اردشیر در تعقیب من باشند و بخواهند از من انتقام بگیرند و به همین دلایل به سراغ عمویم رفتم. وقتی فهمیدم اردشیر مرگ مغزی شده عذاب وجدانم بیشتر شد و عمویم پیشنهاد داد خودم را به پلیس معرفی کنم. 

الان چه احساسی داری؟ 
من قصد قتل نداشتم و فکر نمی‌کردم در این حادثه اردشیر جانش را از دست بدهد. الان خیلی پشیمان هستم و امیدوارم خانواده‌اش مرا ببخشند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار